پسلرزههای خاموش جنگ؛ افزایش اضطراب و اختلالات روانی
۱۴۰۴ تیر ۱۹, پنجشنبهبرای دوازده روز متوالی مردم در بسیاری از مناطق ایران، به ویژه در پایتخت، شرایط جنگی را تجربه کردند. هر چند این جنگی نبود که آنها در وقوع یا توقف آن نقشی داشته باشند اما درد، رنج و وحشتش سهم مستقیم آنان بود.
به گواه بسیاری از ساکنان تهران، در برخی ساعات شبانهروز صدای پهپادها، پدافندها و هواپیماهای جنگی ساعتها ادامه داشت و آسایش را از آنان ربوده بود. بسیاری، روزها و شبها را با نگرانی برای عزیرانشان و ترس از آینده سپری کردهاند. چنین شرایطی تاثیرات مستقیم و عمیقی بر روان افراد درگیر دارد.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
در همین رابطه حسین روزبهانی، عضو انجمن روانشناسی ایران، در گفتوگو با سایت خبری رویداد ۲۴ از افزایش ۴۰ درصدی مراجعه به مراکز رواندرمانی خبر داده است.
به گفته او اکنون در جامعه شاهد "اضطرابی عمومی، ناشی از شوک بعد از بحران و فشارهای گسترده محیطی" هستیم که شباهت زیادی به اضطراب پس از سانحه (PTSD) دارد.
روزبهانی میگوید برخی مراجعینی که پیشتر درمان شده یا علائمشان کنترل شده بود، بار دیگر برای دریافت کمک بازگشتهاند. برخی مراجعان کابوسهای مکرر دارند، از خواب میپرند و با کوچکترین تنش محیطی واکنشهای غیرعادی نشان میدهند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
این عضو انجمن روانشناسی ایران معتقد است: «این بازگشت علائم روانی و تشدید اختلالات، میتواند به طور مستقیم ناشی از افزایش سطح تنش روانی ناشی از جنگ و شرایط پس از آن باشد.»
روزبهانی همچنین از تأثیرات جنگ بر روابط درونخانوادگی از جمله "افزایش مشاجرات، کاهش تحمل روانی و آغاز روند فروپاشی روابط عاطفی و فیزیکی" گفته است.
این روانشناس بر این باور است که "تابآوری روانی جامعه به شدت کاهش یافته و در وضعیتی قرار دارد که هر کلمه و هر خبر، ممکن است فرد را به لبه پرتگاه روانی نزدیک کند."
صبا آلاله، روانتحلیلگر سیاسی و اجتماعی، در گفتوگو با بخش فارسی دویچه وله میگوید که جنگ از شدیدترین، عمیقترین و فراگیرترین عوامل استرسزا در روانشناسی شناخته میشود که فارغ از سن، جنسیت و طبقه اجتماعی میتواند "آسیبهای چندگانهای" به روان افراد وارد کند.
ارزیابی این روانشناس بالینی از مشاهدات روزهای پس از جنگ نیز این است که جامعه ایران دچار اختلال اضطراب پس از سانحه شده است.
او میافزاید: «معمولا یکی از پیامدهای واضح و روشن جنگها فقدان اعتماد اجتماعی است. به دلیل اینکه جامعه دیگر احساس امنیت و حمایتگری نمیکند. در چنین جامعهای پرخاشگری و خشونت افزایش پیدا میکند.»
بیشتر بخوانید: اضطراب جنگ چیست و چطور میتوان آن را مهار کرد؟
دسترسی به خدمات رواندرمانی نیز از جمله چالشهای پیش رو در شرایط کنونی است؛ مشکلات اقتصادی از یک سو و تابو شمردن اینگونه خدمات از سوی دیگر.
آلاله با اشاره به نبود زیرساختهای حمایتی و دولتی برای آموزشهای فرهنگی در زمینه خدمات رواندرمانی میگوید: «جامعه هنوز هم درگیر برچسبزنیهای اجتماعی و انگ روانی است که بیماریهای روانی را مایه شرم و خجالت و حتی همتراز دیوانه بودن میداند. درمانهای روانشناختی حتی در اولویت سیاستهای سلامت عمومی هم نیست.»
افزون بر این به گفته او حتی متخصصان روانشناسی نیز نمیتوانند آزادانه درباره تروماهای سیاسی و اجتماعی صحبت کنند و نوعی از سانسور و امنیتیسازی در فضای روانشناسی و خدمات درمانی وجود دارد.
این روانتحلیلگر سیاسی و اجتماعی، سلامت روان جامعه را حتی پیش از جنگ اسرائیل و ایران، در اثر دههها فشار اجتماعی، سیاسی و نابسامانیهای گوناگون، در شرایطی بحرانی توصیف میکند و میافزاید: «جامعه با چندین ترومای جمعی نیز روبرو بوده است که نمونه اخیر آن فاجعه بندرعباس بود. یا اعتراضاتی که با سرکوبهای بسیار شدیدی روبرو شد. همه اینها چارچوبی را به وجود میآورد که نه تنها ناامیدی مزمن را در سطح جامعه میگستراند بلکه جامعه را به سمت فرسودگی روانی نیز سوق میدهد.»
راهحل چیست؟
به باور کارشناسان مواجهه با بحرانهای پساجنگ نیازمند ترکیبی از مداخلات روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی است.
به اعتقاد صبا آلاله، در ابتدا باید دید که بحرانها چه چیزهایی را از جامعه حذف کرده است. ایجاد شبکههای حمایتی کوچک در گروههای دوستی و خانوادگی میتوانند کمککننده باشند. گفتوگو درباره رنجها، بحرانها و احساساتی که افراد تجربه کردهاند نیز بسیار مهم است. همچنین همدلی و همراهی جمعی میتواند در افزایش تابآوری کمک کنند.
او میگوید: «باید بتوانیم درباره هیجاناتمان از جمله ترس، خوشحالی، نگرانی یا حتی بیتفاوتی صحبت کنیم و یاد بگیریم درباره احساسات دیگران قضاوت نکنیم. حتی اگر درگیر احساسات متفاوت و متناقضی هم بودیم، باید بتوانیم در یک فضای امن احساسات هم را بشنویم.»
از سوی دیگر او "دور بودن از اخبار بد و رویدادهای ناراحتکننده" را راهحل مناسبی برای مواجه با اضطراب و بحران روحی ناشی از جنگ نمیداند چرا که به گفته او "ذهن آگاه است که اتفاقی رخ داده و فشار ناشی از بیخبری میتواند بار روانی دیگری را به آن تحمیل کند." پیشنهاد او "محدود کردن و دنبال کردن اخبار و وقایع به صورت کنترلشده" است.
توصیه نهایی این روانشناس بالینی برای کنترل بحرانهای روانی پس از شرایطی چون جنگ، مراجعه به رواندرمانگر بدون نگرانی از ترس و قضاوتهاست چرا که در نهایت چنین وضعیتی "نمودهایی کاملا فردی" دارد و نیاز به درمانهایی منحصر به شخص است.