لغو کنسرت همایون شجریان؛ چیرگی سیاست بر هنر
۱۴۰۴ شهریور ۱۳, پنجشنبهانتشار خبر برگزاری کنسرت توسط همایون شجریان، خواننده سرشناس موسیقی سنتی ایرانی و فرزند محمدرضا شجریان، در میدان آزادی تهران، موجی از واکنشهای گوناگون را به همراه داشت.
بسیاری این خبر را غافلگیرکننده و امیدبخش دانستند؛ آن هم در شرایطی که جامعه ایران با تبعات حمله اسرائیل، فشارهای اقتصادی، ناامیدی اجتماعی و محدودیتهای فرهنگی دستوپنجه نرم میکند.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
اعلام این کنسرت که قرار بود روز جمعه ۱۴ شهریور به صورت رایگان و در یکی از نمادینترین میدانهای تهران برگزار شود، خیلی زود به یکی از داغترین موضوعات فضای مجازی تبدیل شد.
عدهای این رویداد را مثبت و فرصتی برای تلطیف فضای حاکم بر جامعه دانستند و عدهای نیز انتقادهایی تند را مطرح کردند و آن را همراهی با تبلیغات حکومتی خواندند. اما شور این استقبال دیری نپایید و کمتر از ۴۸ ساعت بعد، خبر لغو این کنسرت بدون شفافسازی و توضیح روشن منتشر شد.
حمید آصفی، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، به دویچه وله فارسی میگوید، در جمهوری اسلامی شادی و موسیقی همیشه متهمان ردیف اولاند، اما جرم واقعی چیز دیگری است: "گردهم آمدن مردم".
او در ادامه میافزاید: «حکومت از نفس جمع شدن شهروندان در فضایی خودجوش میترسد، زیرا میداند که هیجان جمعی، بهویژه در میان جوانان، مانند جرقهای در انبار باروت است. یک ترانه، یک همخوانی ساده، یا حتی یک تشویق دستهجمعی، میتواند ناگهان رنگ اعتراض به خود بگیرد. تجربهسالهای گذشته این واقعیت را بارها نشان داده است؛ از ورزشگاهها تا تشییع هنرمندان، هر اجتماع فرهنگی یا عاطفی توانسته به صحنهای سیاسی بدل شود.»
بنابراین به گفته این تحلیلگر سیاسی، لغو کنسرت بیش از آنکه ممنوعیتی فرهنگی باشد، تلاشی است برای جلوگیری از خطر شکلگیری لحظهای که مردم، بیآنکه برنامهریزی کرده باشند، با هم یکی شوند. حاکمیت از شادی نمیترسد بلکه از "جمع شدن مردم برای شادی" وحشت دارد.
اظهارات متفاوت مسئولان
بر اساس گزارشهای رسانههای رسمی، این تصمیم به دلایل مختلفی از جمله فقدان هماهنگی میان نهادهای مسئول، مشکلات فنی و لجستیکی، و نگرانیهای امنیتی اتخاذ شده است.
علیرضا زاکانی، شهردار تهران، گفته تمام دستگاههای ذیربط به دلیل اضطرار زمانی و عدم آمادگی برای اجرای مناسب مراسم با برگزاری کنسرت شجریان در میدان آزادی مخالفت کردند و این تصمیمگیری ارتباطی با شهرداری تهران نداشته است.
این اظهارات در حالی بیان شده که روایتهای متفاوتی در برخی رسانههای داخلی ایران و از قول مسئولان مختلف منتشر شده است.
همایون شجریان نیز با انتشار پستی در اینستاگرام از لغو این کنسرت به دلیل "ناتوانی در مدیریت جمعیت میلیونی" توسط نهادهای مسئول خبر داد.
حمید آصفی، لغو این کنسرت را تصویری فشرده از نبرد قدرت در دل جمهوری اسلامی میداند: «یک سوی ماجرا دولت و برخی مدیران فرهنگی قرار دارند که تلاش میکنند روزنههایی ولو کوچک برای کاهش فشار اجتماعی باز کنند و در سطح بینالمللی چهرهای ملایمتر به نمایش بگذارند. سوی دیگر، نهادهای امنیتی، سپاه، بسیج و جریانهای مذهبی تندرو قرار دارند که هر نماد شادی و موسیقی را تهدیدی علیه "نظم ایدئولوژیک" میدانند.»
او این شرایط را یک دوگانگی توصیف میکند که بارها تکرار شده است: «دولت میخواهد امید بفروشد، اما نهادهای امنیتی نمیگذارند حتی یک قطره امید در بطن جامعه جاری شود. در این رقابت نابرابر، دولت تنها نقش میانجی بیاختیار را ایفا میکند و همیشه طرف بازنده است. نتیجه آن است که حتی سادهترین رویداد فرهنگی نیز به میدان کشاکش قدرت بدل میشود، جایی که نهایتاً صدای تندروها رساتر از هر ساز و آواز دیگری شنیده میشود.»
یک سناریوی تکراری
ماجرای لغو کنسرت همایون شجریان، بخشی از یک الگوی آشنا در رفتار جمهوری اسلامی است. این سناریو را میتوان در نمونههای متعدد دیگری نیز مشاهده کرد. از لغو کنسرتهای رسمی در شهرهای مختلف به بهانههای امنیتی یا فشار نهادهای محلی، تا توقیف آثار مجاز پس از صدور پروانه نمایش، و حتی ممنوعالتصویری چهرههای محبوب صداوسیما پس از سالها فعالیت.
در اغلب این موارد، ابتدا نشانهای از گشایش فرهنگی یا انعطافپذیری به جامعه ارائه میشود، اما بهسرعت زیر فشار نهادهای پشتپرده یا بر پایه محاسبات سیاسی، آن "امتیاز" پس گرفته میشود.
حمید آصفی نیز تاکید میکند، اعلام اولیه برگزاری کنسرت، بخشی از همان بازی همیشگی جمهوری اسلامی و به بیان دیگر "وعده برای خریدن امید و لغو برای نشان دادن اقتدار است."
او در پاسخ به پرسش دویچه وله فارسی مبنی بر اهداف این مانور تبلیغاتی چند هدف را بر میشمرد: «اول، در داخل این پیام را القا کند که "فضا در حال باز شدن است" و شاید بخشی از جوانان را به آرامش موقت بکشاند. دوم، در خارج از کشور تصویری بسازد که گویا حکومت با موسیقی و هنر مصالحه کرده است تا در برابر گزارشهای حقوق بشری دست بالا را داشته باشد. سوم، واکنشی آزمایشی تا ببیند جامعه چه میزان حساسیت و واکنش نشان خواهد داد.»
به باور او، لغو نهایی اما نشان داد که این وعدهها چیزی جز یک صحنهسازی کوتاهمدت نیستند. حکومت میخواهد همزمان دو پیام متناقض بفرستد: به مردم "امید" و به نهادهای تندرو "وفاداری".
حمید آصفی میگوید، این دوگانگی اما بهجای آرام کردن جامعه، بیاعتمادی را عمیقتر میکند. مردم درمییابند که هر بار امیدی داده شود، در همان نقطهی اوج، به دست خود حکومت نقض خواهد شد.
این تحلیلگر سیاسی، معتقد است دولت پزشکیان در لغو نقشی "مستقیم" نداشت، اما نقش "انفعالی" آن بسیار پررنگ بود: «دولت احتمالاً از برگزاری کنسرت استقبال میکرد تا آن را بهعنوان نشانهای از اعتدال به رخ بکشد. اما وقتی فشار از سوی نهادهای امنیتی و مذهبی وارد شد، دولت عقب نشست، سکوت کرد و نشان داد که در سلسله مراتب قدرت، اختیار چندانی ندارد.»
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
حمید آصفی نام این رویکرد را "پردهای کوچک از حقیقت بزرگتر" میگذارد. اینکه در جمهوری اسلامی، دولت بیش از آنکه یک نهاد تصمیمگیر باشد، یک "ویترین تبلیغاتی" است. دولتی که به اعتقاد او، "وعده میدهد اما نمیتواند اجرا کند، لبخند میزند اما جرأت ایستادگی ندارد".
حمید آصفی میگوید، پزشکیان هم در این ماجرا نقش همان سیاهیلشکری را داشت که ابتدا با وعده برگزاری، امید میسازد و در نهایت با پذیرش لغو، دست خالی بر صحنه باقی میماند.
او در ادامه میافزاید: «این کنسرت لغو شده، یک نشانه است؛ نشانهای از اینکه در ایران، حتی در کوچکترین عرصه فرهنگی، تصمیم نهایی نه در دولت، بلکه در ساختار امنیتی–ایدئولوژیک گرفته میشود. این نسخه، هم مفصل و لایهلایه ماند، هم با زبان تصویرساز و استعاری غنی شد تا برای مخاطب اروپایی، ایران نه فقط "تحلیل سیاسی" بلکه "حس اجتماعی و انسانی" هم پیدا کند.»
میدان آزادی که پیش از انقلاب ۵۷ با نام میدان شهیاد شناخته میشد یکی از مهمترین نمادهایی است که جمهوری اسلامی هنوز سعی دارد آن را در انحصار خود نگه دارد؛ مکانی که دهههاست میزبان مراسم حکومتی، راهپیماییهای ۲۲ بهمن و بازنمایی قدرت نظام بوده و به باور بسیاری از تحلیلگران، جمهوری اسلامی بهسختی میتواند حضور خودجوش مردمی را آن هم در قالب موسیقی، شادی و همدلی در آن تحمل کند.
حاکمیت از این میترسد که همان میدانی که همیشه برای "نمایش اقتدار" از آن استفاده کرده، ناگهان به صحنه حضور هزاران نفر با مطالباتی متفاوت تبدیل شود؛ درست مانند آنچه در سال ۸۸ رخ داد. انتخاب میدان آزادی برای یک کنسرت، میتوانست برای حکومت آغاز یک حضور نمادین غیرقابل کنترل باشد و همین کافی بود تا پیش از آغاز جلویش گرفته شود.