تجدید حیات موسیقی در سرزمین "طالبان"
۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبهامرالدین، پسر ۱۴ سالهی افغان یک آرزوی بزرگ دارد و آن هم خوانندگی است. تا پنج ماه پیش او به عنوان کارگر در یک تعمیرگاه اتومبیل کار میکرد اما هماکنون در کلاس درس پشت میز مینشیند و همزمان نواختن گیتار را نیز فرا میگیرد.
این از خوششانسی امرالدین بوده است که توانسته جایی در مدرسهی تازه تأسیس موسیقی در کابل پیدا کند، زیرا که بنا بر آمار یونیسف تنها در حدود ۶۰ درصد از بچههای افغان اصولا به مدرسه میروند. مدرسهی موسیقی کابل تا به اینجا حمایتهای بینالمللی زیادی را دریافت کرده است. برای مثال برخی از فروشندگان سازهای موسیقی در آلمان چندین پیانو، گیتار، ویولن و برخی دیگر از ادوات موسیقی را به این مدرسه اهدا کردهاند که این محمولهها همگی توسط ارتش آلمان به افغانستان منتقل شدهاند.
امرالدین هم همانند بسیاری از جوانان افغان عاشق موسیقی است. اسطورهی او احمد ظاهر، خوانندهی فقید و محبوب افغانستان است که افغانها او را الویس پریسلی خودشان مینامند. این خوانندهی نامدار در سال ۱۹۷۹ در یک سانحهی رانندگی جان خود را از دست داد که برخی این سانحه را در اصل ترور وی میدانند اما سی سال پس از درگذشتش نام او همچنان فراموشناشدنی باقی مانده است.
مخفیگاههای رانندگان
در زمان سلطهی طالبان بر افغانستان شنیدن موسیقی نه تنها گناه که جرمی بزرگ هم تلقی میشد. سنگ قبر احمد ظاهر از سوی طالبان آسیبهای فراوانی دید و هزاران نوار کاست، صفحه و همچنین سازهای موسیقی از بین رفتند.
از سوی دیگر طالبان به مردم هشدار داده بودند که چنانچه کسی به موسیقی گوش کند، در آخرت سرب داغ درون گوشهایش ریخته خواهد شد. اما تا آن زمان خود نیروهای طالبان وظیفهی مجزات نوازندگان و شنوندگان موسیقی را به دست گرفته و باعث شدند تا هر کسی که علاقهای به موسیقی داشت، از این کشور فرار کند.
روح الله یاسر، جوان افغانی است که مدتی دورهی حکومت طالبان را در این سرزمین تجربه کرده است. وی با یادآوری آن دوران خاطرهای را نقل میکند: «از مسیر زابل به قندهار میرفتیم. در وسط راه، توی ماشین که بودیم، در یکی از پستهای بازررسی طالبان یکی از افرادشان را وارد ماشین کردند و این آقا کنار نشست، چون روی صندلی هم جا نبود، با این حال با این که همه از طالبان میترسیدند، راننده وسط راه در آن دشتهای خاکی موسیقی گذاشته بود، فکر میکنم که خیلی خوش این آقا آمده بود. هیچچیزی نگفت!»
به گفتهی روحالله، طالبان در پستهای بازرسی دروازههایی را همانند دروازههای فوتبال درست کرده بودند و نوارهای کاست و ویدئو را دور تا دور آنها کشیده و آویزان کرده بودند. او میگوید: «آنها شیشهی تلویزیونها را شکسته بودند و به شکل صندوقهایی روی ستونها گذاشته بودند، جاهایی که عملا مخالفتشان را نشان دهند. ماشینها را هم بازرسی میکردند تا ببینند که نوار با خود حمل نکنند. اما خوب رانندگان هم برای خود مخفیگاههایی درست میکردند و نزدیک آن بازرسیها که میرسیدند نوار را از ضبط میکشیدند و آنجا مخفی میکردند.»
دختران با جرأت
احمد سرمست یکی از آن کسانی بوده است که به خاطر موسیقی عطای وطن را به لقای آن میبخشد و همراه خانوادهاش راهی کشوری دیگر میشود. او هماینک سرپرست مدرسهی موسیقی کابل است.
به گفتهی این موسیقیشناس ۴۷ ساله این مدرسه پیشتر مدرسهی تعلیم قرآن بوده است. با هدف زنده کردن سنت موسیقی احمد سرمست پس از سقوط طالبان به کشورش باز میگردد اما خانوادهی وی همچنان در استرالیا، جایی که او در دانشگاه کار میکرده است، باقی میمانند. او میگوید، اگر در زمان طالبان شنیدن موسیقی ممنوع بود اما هماینک به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است.
روحالله یاسر نیز هنوز شور و شعف مردم را پس از سقوط طالبان به خاطر دارد: «بچههای کابل روی گاریها، دوچرخهها و فرغونها ضبط یا رادیو را با صدای بلند میگذاشتند و در خیابانها موسیقی میشنیدند. این خیلی جالب بود، مثلا تلویزیونها را بیرون در خیابان میگذاشتند و برنامهها را نگاه میکردند.»
مدرسهی موسیقی کابل هم هنرجویان دختر و هم هنرجویان پسر را میپذیرد. تا کنون ۹۵ پسر و ۴۰ دختر در این مدرسه مشغول به تحصیل هستند. هرچند یاد گرفتن موسیقی برای دختران در افغانستان چندان آسان نیست، اما با این حال کم کم میتوان دختران جوان افغان را نیز دید که همراه با نوازندگان بر روی صحنه ظاهر میشوند و ترانههای قدیمی و آشنای افغان را اجرا میکنند.
در کنار به راه افتادن برنامههای "استعدادیابی" در افغانستان همانند آنچه که در کشورهای اروپایی رایج است، روحالله به نکتهی دیگری نیز اشاره میکند و میگوید: «نکتهی جالبتر این است که در جامعهی بستهی افغانستان در برنامههای تلویزیونی که موسیقی انتخابی است، بینندهها زنگ میزنند و دختران جوان علیرغم هزینهی بالای تلفنهای همراه با این برنامهها تماس میگیرند و آهنگ فرمایش میدهند و میگویند که ما دوست داریم این آهنگ را پخش کنیم. گاه دخترهایی که کمی جرأت به خرج میدهند، این آهنگها را زمزمه میکنند.»
SN/SA