برلیناله، گرفتار در دام ساختاری متناقض
۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبهشصتمین جشنواره فیلم برلین با معرفی برندگان امسال، روز شنبه (۲۰ فوریه) رسما به کار خود پایان داد. خرس طلایی با شگفتی و ناباوری برخی از منتقدان به فیلم «عسل» به کارگردانی "سمیع کاپلان اوغلو" از ترکیه اهدا شد. این شگفتی نه بخاطر ضعف فیلم، بلکه بیشتر از این جهت بود، که فیلمهای بهتری در بخش اصلی رقابتی حضور داشتند.
برلیناله در این سال از لحاظ کمیت رشد قابل توجهای داشت. در شصمین سالگرد برلیناله رکورد فروش بلیط شکسته شد و از مرز ۳۰۰ هزار گذشت. این بدین معنا است که بیش از نیم میلون نفر در سالن های سینما حضور داشتهاند، زیرا تعداد زیادی از مهمانان، علاقمندان سینما و روزنامهنگاران با کارت دائمی در جشنواره حضور داشتند.
استقبال تماشاگران از برلیناله همیشه یکی از شاخص های مسئولان برای موفقیت خود و جشنواره بوده است. بی شک تنوع موضوعی و گسترش جغرافیایی فیلمها از یک سو و شمار زیاد آنان از سوی دیگر میتواند به هر حال انتظارات بخش بزرگی از سلیقهها و نگرش های مختلف سینمایی را برآورده سازد، اما نخست باید در این بازار بزرگ، کالای مناسب را یافت و سپس از کیفیت آن مطمئن شد. این، یکی از مشکلات همگانی در همه جشنواره های بزرگ است و راه حلی به جز آمادگی قبلی وجود ندارد.
مسئولان برلیناله میکوشند به تمام کشورها و فرهنگها تا حد ممکن امکان حضور دهند، این امر سبب کاهش کیفیت برلیناله شده و میشود. در جشنواره این دوره نیز به نظر میرسد که گزینش فیلمها تنها بر اساس موازین هنری و کیفیت سینمایی آنها صورت نگرفته و امتیازاتی در این زمینه به کشورهای کوچکتر (به لحاظ سینمایی) داده شده است.
معضلات سیاست کنونی
یکی از مشکلات اساسی، سیاست عمومی حاکم در جشنواره فیلم برلین است. مسئولان جشنواره از یک سو میخواهند که هر چه بیشتر ستارگان سینما و فیلمهای مردمپسند در برلیناله حضور داشته باشند، و از سوی دیگر مایلند که سهمی برای کارگردانان گمنام و کارهای نو در جشنواره قائل شوند. حضور سینماگران برجسته بر اهمیت برلیناله میافزاید و همچون کهربایی سبب جذب تماشاگران و رسانه ها میشود.
اما به روشنی میتوان دید، که وزن بینالمللی جشنواره قربانی درکی سطحی از مشارکت هرچه بیشتر فرهنگها و کشورها شده و در این میان، معیار کمیت مهمتر از کیفیت بوده است. در اظهارات دیتر کاسلیک، رئیس برلیناله، میتوان به این بن بست ساختاری پی برد. وی حضور فیلم های متعدد از کشورهای مختلف و شرکت سینماگران برجسته را همزمان از جمله موفقیتهای جشنواره میداند.
این نیاز ناشی از رقابتی است که به هرحال میان سه جشنواره مهم کن، ونیز و برلین وجود دارد و به شدت زیادی از بیرون بر تصمیمگیری مسئولان جشنوارهها تاثیر میگذارد. اما یک ارزیابی عینی نشان میدهد که سیاست عمومی دارای ایراداتی جدی است. در سال گذشته کمتر فیلمی خارجی که در برلیناله موفقیتی داشته، توانسته به سینمای تجاری آلمان راه یابد. شاید تعجب کنید که فیلم «شیر رنج» برنده خرس طلایی و فیلم «غول» برنده خرس نقرهای در سال ۲۰۰۹ هنوز در سینماهای آلمان به نمایش در نیامده است.
برندگان سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۷ نیز وضعیت بهتری از این ندارند. تنها فیلمهای آلمانی که به هر حال تهیه کنندگان داخلی دارند، قادر به فروشفیلم های خود هستند. فیلم های آمریکایی نیز که اساساً به لحاظ تبلیغاتی و بازاریابی وابسته به جشنواره نیستند، از این قاعده مستثنا هستند. این درحالی است که نفس حضور صرف در جشنواره کن میتواند برای سینماگران یک موفقیت هنری به شمار آید، حتا برندگان برلیناله شهابهایی کم دوام و زودگذر در کهکشان سینمایی آلمان و دیگر کشورهای مهم هستند.
گرچه در اینجا و آنجا از "هنر سینما" یاد می شود، اما "صنعت سینما" نیز مطالبات ویژه خود را به این حوزه دیکته میکند. امروزه کمتر سینماگری را می توان یافت، که تنها به کیفیت هنری فیلم خود اهمیت دهد. حتا این کیفیت هنری و یا موازین زیباشناختی سینما نیز در گروی عرضه هرچه بهتر برای تماشاگران علاقمند جستجو میشود.
برلیناله جشنوارهای مردمی، متنوع، و آزاد است. اهمیت و وزن این جشنواره مدیون ارتقا کیفی آن در آینده خواهد بود. شاید بهتر آنست که از فعالیتهای حاشیهای نظیر "آشپزی و سینما"، نمایشگاههای عکس وبسیاری برنامههای فرعی کاست و به گزینش دقیق فیلمها روی آورد. جلب خشنودی همگان به هرحال سرابی بیش نیست.
ترکیب هیئت داوران بین المللی
مسلماَ علاقمندان سینما دارای سلیقه ای یکسان نبوده و در ارزیابی خود از فیلمها، دارای نظراتی متفاوت و بعضاً متناقض هستند. حضور هیئت داوران بین المللی میتواند ضریب خطا را پایین آورده و ارزشگذاری نسبتاً بیطرفانه و منطبق بر موازین زیباشناختی را تضمین کند. اما ترکیب داوران خود نیاز به دیدی همه جانبه دارد. هیئت داوران متوسط، منطقاً موفق به کشف فیلمهای متوسط خواهد شد. البته نباید از نظر دور داشت که کمیسیونهای گزینش فیلمها در بخشهای مختلف جشنواره میتواند بر کیفیت جشنواره پیشاپیش تاثیر بگذارند.
در چند سال اخیر ترکیب داوران بین المللی همیشه متشکل از کارشناسان برجسته سینمایی نبوده است. در دو سه سال اخیر در برلیناله تنها رئیس هیئت داوران چهرهای کارشناس به حساب میآمده، و شاید یکی از اعضای آن دارای تجربه کافی سینمایی بوده، اما بقیه اعضای هیئت داوران چهرههایی گمنام و یا کم تجربه در عرصه سینمای جهانی بودهاند. نباید فراموش کرد، که در اینجا کماکان درباره داوران برلیناله به عنوان "جشنواره الف" باید با حساسیتی بیشتری قضاوت کرد و حضور سینماگران کم تجربه را در ترکیب هیئت داوران نیز به آسانی نپذیرفت.
نگاهی به بازندگان واقعی برلیناله
با اهدای خرس نقره ای به بازیگران فیلم روسی، «چگونه این تابستان را سپری کردم» در جشنوارهی امسال این پرسش مطرح میشود که آیا داوران اصولاً فیلم «ماموت» با بازیگری "ژرار دپاردیو" و یا «گرین برگ» با بازی "بن استیلر" را دیدهاند؟
برخی از مدافعان برلیناله ادعا میکنند که این بازیگران به هر حال شناحته شده هستند و نیازی به جوایز برلیناله ندارند. باید پرسید، آیا حضور این ستارگان تنها در چارچوب اعتبار بخشی به جشنواره قابل توجیه است و رقابتی واقعی در جشنواره در جریان نیست؟
گرچه رومن پولانسکی در این دوره موفق به کسب خرس نقرهای برای بهترین کارگردانی شد، اما نگاهی کوتاه به فیلم «نویسنده ناشناس» و فیلم دوم جشنواره و برنده خرس نقرهای یعنی «اگر بخوام سوت بزنم، سوت می زنم» تردیدی برجای نمی گذارد، که در قضاوت داوران، مسایلی به غیر از معیارهای سینمایی حاکم بوده است.
بازندگان واقعی برلیناله فیلمهای موفقی هستند که از کشورهای صاحب سینما در جشنواره حضور دارند. ستارگان و سینماگرانی که جرم شان تنها معروفیتشان است، این گونه بازیگران بنام، قادر به رقابت با بازیگران درجه دو و حتا سه نیستند، زیرا آنان پیشاپیش نیازی به جوایز برلیناله ندارند. برلیناله شاید این سیاست را از طریق دفاع از سینما در کشورها و فرهنگهای با امکان کمتر توجیه کند، اما این توجیه ربطی به معیارهای سینمایی بطور عام ندارد.
سهم سینماگران ایرانی در برلیناله
در بخش مسابقه متاسفانه فیلم "شکارچی" ساخته رفیع پیتز انتظارات بسیاری تماشاگران ایرانی و خارجی را برآورده نکرد. شاید بازی پیتز در نقش اصلی ضعف این فیلم را دوچندان می کرد. دیالوگ ها مصنوعی به نظر میرسیدند و نقشهای دیگر نیز بی رمق جلوه میکردند. شاید گفته شود که سینمای موفق ایران همیشه از نبود بازیگران قوی رنج برده و میبرد، اما ما در سالهای گذشته عکس این مطلب را نیز شاهد بودهایم. بطور مثال بازی گلشیفته فراهانی در فیلم «درباره الی».
داستان فیلم شکارچی برای فیلمی به مدت شاید نیم ساعته کفایت کند، اما به دلایل نامعلومی طول فیلم با تکرار رخدادها به درازا کشیده میشود. البته در اینجا نمیتوان به تحلیل و نقد همه جانبه فیلم شکارچی پرداخت، اما عدم موفقیت فیلم دور از انتظار نبود.
مستند «سرخ، سفید و سبز» ساخته نادر داودی در بخش پانوراما، فیلمی دیدنی و جالب بود، اما در این بخش، به خاطر نبود داوران حرفهای، سلیقه و نظر تماشاگران درباره موفقیت فیلم تعیین تکلیف میکرد. موفقیت در چارچوب برلیناله در این بخش مدیون سلیقه تماشاگران است.
فیلم کوتاه «از باد بپرسید» در بخش نسل جوان یکی از کارهای خوب و قابل دفاع در این بخش جشنواره به شمار میآید. دریافت خرس بلورین نشانگر تایید داوران جوان از ارزش هنری و مولفه های قوی اجتماعی در فیلم است. مستند رضا حائری «لباس نو امپراطور» در برلیناله در بخش فروم (مجمع) به نمایش درآمد. فیلم با نگاهی نو به رابطه میان سیاست و لباس و مد در ایران میپردازد. بی شک در آینده از این سینماگر بیشتر خواهیم دید.
نکته جالب توجه موفقیت بابک نجفی با فیلم «سبه» (Sebbe) در جشنواره برلین بود. هیئت سه نفره داوران بینالمللی، از میان تمامی فیلمهای نخستین در برلیناله، اثر نجفی را به عنوان برترین فیلم نخستین شایسته جایزهای ۵۰ هزار یورویی دانست. فیلم نجفی گرچه از کشور سوئد در برلیناله شرکت کرده بود، اما این کارگردان با استعداد ایرانیتبار میتواند، با داستان و بازیگران ایرانی نیز شگفتی بیافریند. باید کارهای نجفی را در آینده به دقت بیشتری دنبال کرد.
نویسنده: شهرام اسلامی
تحریریه: شهرام احدی