۱۲ روز نفسگیر، آتشبسی شکننده و توان نظامی ضربه خورده ایران
۱۴۰۴ تیر ۳, سهشنبهاگرچه جنگ ادامه سیاست است، اما وقتی جرقه آن زده شد، لزوما تابع آن نیست و میتواند تعیین کننده سیاست باشد. در پایان ۱۲ روز بمباران پایتخت و دیگر شهرهای ایران، پس از ضربه خوردن بخش بزرگی از سیستم پدافندی و همچنین آفندی ایران اکنون سوالات بسیاری بر امنیت ایران در منطقهای بحرانی و چشمانداز روزها و هفتههای آتی سر برآورده است.
همانقدر که شروع حمله اسرائیل همه را شوک کرد، به همان اندازه نیز یک آتشبس ناگهانی تاحدودی غیرقابل پیشبینی بود، گرچه برای مدتی این آتش بس به نظر میرسید شکسته شد. اما به نظر میرسد در این ساعات و روزها بسیاری اظهارنظرها، تنها برای چند ساعت اعتبار دارد.
اکنون مردم ایران ماندهاند با خسارتها، ویرانیها و قربانیان بسیار. حکومتی مانده است ضعیفتر از هر زمان دیگر در ۴۶ سال گذشته و بدون انسجام، که روشن نیست فرمان آن دست کدام جناح یا کیست، و آیا ارادهای برای تغییر سیاستهایی را دارد که کشور را به ورطه جنگ کشاند. سیاستورزی حکومت ایران آیا تابعی از توان نظامی اکنون آن است. کارشناسان نظامی چه میگویند؟
گفتوگو با پدرام زنگویی، تحلیلگر مسایل نظامی ایران و منطقه
توانایی نظامی ایران پس از ۱۲ روز حملات نفسگیر اسرائیل که منجر به از بین رفتن نزدیک به از بین رفت بخش قابل توجهی سامانه پدافندی و همینطور تضعیف توان آفندی آن شد، اکنون در چه وضعی است؟ آیا در صورت ادامه حملات اسرائیل جمهوری اسلامی اهرمهایی دارد که به اصلاح رو کند؟
در این ۱۲ روز و با توجه به عملیات شدید سرکوب پدافندی ایران که میتوانیم بگویم در ۴۸ ساعت ابتدایی جنگ توسط اپراتورهای "عملیات ویژه" بر روی زمین رخ داد و سپس ورود نیروی هوایی اسرائیل به برتری کامل در آسمان ایران در غرب کشور و حتی مرکز، اکثر واحدهای پدافندی از بین رفته و یک دید کامل راداری هم وجود ندارد. به این دلیل که هواپیماها میتوانند به راحتی در غرب، شمال غرب و جنوب غربی و حتی مرکز دست به عملیات متعددی بزنند. هواپیماهای اسرائیلی، چه جنگندههای اف۱۶ و چه اف۱۵ و اف۳۵ میتوانند وارد شوند و مهمات خود را بر خاک ایران رها کنند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
میتوانیم بگوییم در روزهای اولیه از موشکهای بالستیک هوا پرتاب مثل بلو اسپارو برای زدن سامانههای پدافندی یا لانچرهای موشک بالستیک ایران استفاده شد. بعدها این برد موشکها کوتاهتر شد و از موشکهای "دلیله پوپای" استفاد شد که با مسافت پرتاب ۲۵۰ کیلومتر است. و در این ۱۲ روز میبینیم که بمبهای هدایت دقیق لیزری، ماهوارهای و آپتیک سری جیبییو هم پرتاب میشود. این به این معنی است که تمام پدافند موثر در غرب و مرکز کشور بر اثر ایجاد یک برتری هوایی کامل از بین رفته و عملا میشود گفت که آسمان ایران کاملا در اختیار نیروی هوایی اسرائیل است و هرآنچه که بخواهد میتواند انجام دهد.
اما این که به آفند ایران در مقابل اسرائیل چگونه بتوان نگاه کرد، باید بگویم درست است که ایران توانست بعد از غافلگیری اولیه، در طول یک شبانروز موشکهایی پرتاپ کند که حتی گاه به ۴۰ عدد هم رسید، اما آن بازدارندگی که باید را نداشت. چراکه بخشی از موشکهایی که باید لانچ و پرتاپ شوند، روی زمین از بین رفتند و توان آفندی آنها گرفته شد.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
با این همه نمیتوانیم از ظرفیت موشکی ایران مانند از بین رفتن سامانههای پدافندی ارزیابی روشنی بدهیم، چون اطلاعات دقیقی در دست نداریم. این پرتابهها هنوز وجود دارند، حتی اگر به اندازه انگشتان یک دست باشد. یعنی ایران هنوز توان آفند دارد، اما آن توان دفاعی مناسب وجود ندارد. به بیان واضحتر مادام که برتری هوایی إسرائيل بر آسمان ایران حاکم است، هیچ حمله موثری از سمت ایران به اسرائیل نمیتواند اتفاق بیافتد، مگر در حد شلیک تعداد اندکی موشک از نقاط مختلف که به محض شلیک لانچرها جابهجا شوند، تا محل شلیک لو نرود. البته در بعضی روزها محل لانچرها بعد از شلیک لو رفته و طبق شواهد و فیلمهایی که ارتش اسرائيل منتشر کرده است، این لانچرها بعد از شلیک موشک از بین رفتهاند. در مجموع میشود گفت این پرتابهها خیلی کم ثمر و کم زهر شدهاند.
بنیامین نتانیاهو گفته است اسرائیل به تمام اهدافش، یعنی برطرف کردن تهدیدهای برنامه موشکی و جمع شدن برنامه هستهای جمهوری اسلامی رسیده، این حرف چقدر به واقعیت نزدیک است؟ و آیا بخشی از حقیقت این نیست که إسرائيل هم احتیاج به یک تنفس داشت؟
این که بنیامین نتانیاهو به اهدافش رسیده یا نه را نمیتوان به طور قاطع ارزیابی کرد. ولی میشود گفت به بخش اعظم اهداف خود رسیده است. خیلی از کارخانجاتی که برای تولید لوازم یدکی برای تاسیسات هستهای ایران بودند را شناسایی و آنها را نابود کرده است. یعنی اسرائيل یک ضربهای کاری به امکانات ایران برای تولید لوازم یدکی و مصرفی تاسیسات هستهای زده است.
همین اتفاق برای تولید موشکهای بالستیک هم افتاده است. به کارخانجات تولید سوخت موشکها، بخصوص در منطقه لویزان و پارچین، و به مناطقی در استان لرستان هم حملاتی شده و بخشی از این کارخانجات از بین رفته و یک اخلال بزرگ برای راهاندازی مجدد توان هستهای و حتی موشکی کشور ایجاد کرده است. اما این که به صورت کامل برچیده شده باشد، من ادعا دارم که خیر! بخشی از توان موشکی جمهوری اسلامی زیر زمین است و این که اسرائیل توانسته باشد جلوی تولید موشک در زیر زمین را گرفته باشد، قطعا این طور نیست.
اما این که خود نیروی هوایی اسرائیل هم نیاز به توقف و استراحت دارد، باید گفت هر موتور هواپیما و هر سازه هوایی، به عنوان یک جنگنده یا ترابری سوخترسان، یک ساعت پروازی و عملیاتی خاص دارد و بعد از مدتی با توجه به فشارهایی که به آنها وارد میشود (با توجه به مسافتی که بین إسرائيل تا ایران است)، نیاز به یک بازرسی دارند. اسرائيل بدش نمیآید که بعد از این که به یک سری اهداف اولیه خود دست یافته، نیروهای هوایی خود را تجدید قوا کند و دوباره هواپیماها را وارد چرخه عملیاتی کند.
بیشتر بخوانید: تا چه اندازه به برنامه هستهای ایران آسیب وارد شده است؟
خیلی از کارشناسان گفته بودند شاید توان کامل عملیاتی برای نیروی هوایی اسرائيل تنها چهار هفته است، این میتواند درست باشد، ولی ما میبینیم که طی دو هفته به اکثر اهداف خود رسیده و حتی اگر بخواهد شدت حملات خود را کم کند، تا بخشی از ناوگان خود را زیر سرویس ببرد و تجدید قوا کند، قادر به این کار هست.
آتشبس شروع نشده، نقض شد، اما در صورتی که کاملا شکسته شود، این بار جمهوری اسلامی با چه قدرتی باید زورآزمایی کند؟
اگر اسرائيل متوجه تحرکات موشکی ایران بر روی زمین شود، با توجه به جمعآوری اطلاعاتی که دارد، با توجه به پیشینهای که از اسرائیل سراغ داریم، یک عملیات پیشدستانه را انجام میدهد که باعث نقض آتشبس شود. یا اگر مشاهد کند که تاسیسات هستهای، علیرغم ضرباتی که خوردهاند، دوباره شروع به کار کرده و در حال تجدید قوا هستند، ممکن است دوباره حملات خود را شروع کند. بنابراین آتشبس در چنین شرایطی به اعتقاد من خیلی سست است و روی شن بنا شده است.
اما اگر جمهوری اسلامی بخواهد در این مدت تدبیری کند و کمی وضعیت آسمان خود را سروسامان دهد، با توجه به ظرفیتی که برایش باقی مانده و آنچه در سیلوها و انبارها پنهان کرده، چه در زمینه پدافندی و چه در بحث سیستمهای راداری متحرک، باید یک الگوریتمی را پیدا کند که بفهمد هواپیماهای اسرائيلی از چه کریدورهایی وارد آسمان کشور میشوند. و آنچه را دارد برای استحکام این بخشها و این کریدورها مستقر کند، تا بتواند عملیات پیشگیرانه را انجام دهد.
البته این چندان هم کارساز نخواهد بود اما ممکن است که بخشی از اپراتورهای "عملیات ویژه" اسرائيل یا توسط جمهوری اسلامی دستگیر شده باشند یا دیگر مایل به ادامه کارشان نباشند و آن غافلگیری اولیه از سر جمهوری اسلامی گذر کرده باشد. به این ترتیب تنها اقدامی که ایران میتواند بکند، این است که این کریدورها را شناسایی کند، ورودی هواپیماها را شناسایی و تسلیحات خود را به منطقه پرواز هواپیماهای اسرائيلی منتقل کند. اما واقعیت این است که ارتش اسرائیل آنقدر توانایی تنوع تاکتیکی در حمله را دارد که قطعا غافلگیریهای دیگری برای سامانه پدافندی جمهوری اسلامی خواهد داشت.
این که جمهوری اسلامی چقدر در مقابل آمریکا میتواند دوام بیاورد، ما این را در حمله آمریکا به تاسیسات فردو و نظنز دیدیم. آنها با جنگندههای بی۲ و با اسکورت هواپیماهای اف۲۲ وارد شدند، ولی رادارهای ایران حتی توان رصد اینها را هم نداشتند. آنها یا نابود شده بودند یا تحت تاثیر یک جنگ الکترونیک قوی قرار گرفته بودند و در هرحال نتوانستند هیچ اقدامی انجام دهند.
نقطه ضعف اصلی جمهوری اسلامی در این جنگ در کجا بود و قوت آن کجا؟ از آن چه به اصلاح "درهای جهنم" نام گرفته، چقدر باقی مانده است؟
من بیش از ۱۵ سال است که در این باره مینویسم. بزرگترین ضعف جمهوری اسلامی عدم رسیدگی و عدم توجه به نیروی هوایی بود. نیروی هوایی یک سازمان رزم موثر است، چه در بحث دفاع و چه حمله. میبینیم که کشوری مانند اسرائيل و همینطور دیگر کشورهای منطقه با توجه به ظرفیتهایی که دارند روی نیروی هوایی خود سرمایهگذاری جدی کردهاند.
جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق به اهمیت نیروی هوایی پی برد و تجربه کرد که چگونه این نیرو میتواند سرنوشت جنگ را عوض کند. اما بعد از این که هشت سال جنگ تحمیلی به اتمام رسید، تغییری در دکترین نظامی خود، که به باور من دکترین اشتباهی است، روی آورد به دو چیز؛ این که پدافند زمین پایه خود را قوی کند بدون این که توجهی به پدافند هواپایه، و از طرفی دفاع خود را بر موشکهای بالستیک متمرکز کرد. البته این بد نیست ولی شما نمیتوانید بدون این که برتری هوایی داشته باشید آفند مناسبی انجام دهید. همان چیزی که در این جنگ اتفاق افتاد.
جمهوری اسلامی با سیاستهایی که در پیش گرفت همواره باعث تضعیف نیروی هوایی شد؛ با عدم تخصیص بودجه، عدم رسیدگی و عدم خریدهایی که ممکن بود. این خریدها بعد از برجام امکانپذیر شد، اما حتی توصیههای کارشناسانی که در داخل خود نیروهای جمهوری اسلامی بودند هم تغییری در سیاست آن نداد. متاسفانه تصمیمگیران دچار شعارزدگی بودند و همین پاشنه آشیل جمهوری اسلامی شد.
در مجموع باید بگویم من نمیتوانم توانایی را برای جمهوری اسلامی قائل شوم. نیروهای مسلح ایران، اعم از سپاه و ارتش، در کنار موشکهای بالستیک، بر روی پهپادهای برد بلند سرمایهگذاری کردند، مثل سری "شاهد "۱۳۱ و "شاهد ۱۳۶" و همینطور پهپاد انتحاری "آرش"، که همه اینها در چند روز اخیر به سوی اسرائیل پرتاب شد. اما به این دلیل که آسمان نه در اختیار جمهوری اسلامی که در دست اسرائيل بود، نتوانستند دستههای بزرگ در تعداد بالا را به سمت اسرائيل شلیک کنند.
برخی رسانههای خارجی برآورد میکردند که جمهوری اسلامی سالانه ۶۰۰ عدد موشک بالستیک از سریهای مختلف تولید و انبار کرده است. با توجه به این که شهرکهای موشکی هم هرچندوقت یک بار در دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی و صدا و سیمای آن نشان داده و افتتاح میشد، مشخص است که تعداد زیادی موشک انبار شده، اما این موشکها چه زمانی فرصت شلیک را پیدا میکنند؟ چون اگر میلیونها موشک بالستیک هم در انبار داشته باشید ولی نتوانید آنها را روی زمین بیاورید، یا سیلوها را باز کنید که از درون زمین شلیک شوند، در انجام عملیات آفندی موفق نخواهید بود.
پس فرقی نمیکند شما چه تعداد موشک داشته باشید. چون حتی اگر به عنوان مثال در یک سیلو باز شود، مثلا سیلوهایی که زمین پرتاب است و نیازی به لانچرها نیست، آن سیلوها به وسیله ماهوارهها و پهپادهای نظارتی شناسایی میشوند و الگوریتم پروازی و مختصات تقریبی شلیک را پیدا میکنند و میتوانند علیه آن اقدام کنند.
من مایلم یک نکته دیگر را هم بگویم؛ توان استفاده از سلاح یک چیز است، انگیزه هم یک چیز است. ما باید ببینیم که آیا جمهوری اسلامی انگیزه پرتاب تعداد بالای موشکرا داشته، یعنی حاضر بوده است دل را به دریا بزند، هرآنچه را که میتواند فراهم کند و همه ضربات را به جان بخرد؟ من چنین انگیزهای ندیدم. بلکه بیشتر سعی شد که از آنچه در ذخایر است محافظت شود. دلیلاش را هم میتوان اینطور استنباط کرد که جمهوری اسلامی یک نبرد چند ماهه را برای خود متصور است و نمیخواهد همه داراییهای خود را رو کند.
اسرائيل در طول حملات خود این را پنهان نکرد که به "تغییر رژیم" هم میاندیشد. این فقط برای ترساندن مقامهای جمهوری اسلامی و در راس آن علی خامنهای بود یا یک برنامه قابل اجرا؟
باید بگویم وقتی فرماندهان نظامی کشوری برای پایهریزی و طرح یک سلسله عملیات دور هم جمع میشوند و آنها را برنامهریزی میکنند، به یک سری عملیات جانبی هم میرسند و آنها را در برنامه قرار میدهند، تا اگر عملیات اصلی به خوبی پیش رفت، و توانستند به اهداف خود برسند، به عملیات جانبی هم نگاه ویژهای داشته باشند.
ارتش اسرائیل و مقامهای دولتی اسرائيل به این اشاره کردند که ما به "تغییر رژیم" هم فکر میکنیم و دوست داشتند که مردم هم آنها را همراهی کنند. کمااینکه نتانیاهو بارها گفت جنگ ما با جمهوری اسلامی است. پس به این حتما فکر کردهاند.
اما این که واقعا بتوانند به آن برسند، بحثی دیگر است. ما دیدیم که ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای ایران به وسیله اپراتورهای "عملیات ویژه" جزو اهداف اصلی بود که همان ساعات اولیه حمله اسرائیل به وقوع پیوست. و چنین عملیاتی برای زدن خامنهای هم دور از ذهن نیست و قابل دسترس است. ولی شاید در این لحظه کمی سخت باشد چون ما نمیدانیم او دقیقا کجا پنهان شده است. حتی شاید خیلی از مقامهای جمهوری اسلامی هم این را ندانند.
این که اسرائیل چقدر اشراف دارد و توانسته محل اختفای خامنهای را شناسایی کند، این را هم نمیدانیم. ولی اگر دسترسی داشته باشد و در آنجا (با توجه به نفوذی که در حکومت ایران دارد) شاید این کار توسط "نفوذیها" یا "اپراتور عملیات ویژه" انجام شود. چه بسا که همین دیروز (دوشنبه دوم تیر) نیروی هوایی اسرائيل یک حمله نمادین را با زدن ورودی زندان اوین و محل استقرار و تجمع گردانهای ثارالله که مسئول سرکوب هستند، بمباران کرد و این انتظار را داشت که مردم حمایت کنند، که نکردند. شاید این طور تصور میشد که این یک "فرصت طلایی" بود که مردم به خیابانها بیایند و کار را تمام کنند.
بعد از وقایع این ۱۲ روز و با از بین رفتن بخش بزرگی از توان نظامی کشور، محدوده جغرافیایی که ایران نام دارد، اکنون با چه خطراتی روبروست؟
این احتمالا یکی از مهمترین سوالاتی که در برابر ماست و یکی از دغدغههای شخصی من! یکی از اهداف فرعی این جنگ برهم زدن نظم اجتماعی ایران است؛ احتمالا با فعال کردن اختلافات قومی در ایران و ناآرامی در کشور. تهدید محدوده جغرافیای ایران را چه در شمال غرب و از ناحیه جمهوری آذربایجان، چه در خلیج فارس و جزایر سهگانه، با توجه به همسایگی طالبان و این که چند میلیون أفغان نیز در ایران هستند، نمیتوان نادیده گرفت.
بیشتر بخوانید: موج جدید بازداشت شهروندان ایرانی در پی آتشبس با اسرائيل
یکی از اهداف فرعی که اسرائیل دنبال میکند و خوب توانسته است به آنها ضربه بزند، حمله و منهدم کردن تیپهای پیاده زمینی ارتش و سپاه در غرب و شمال غرب کشور است. مثل تیپ مستقل ۷۱ ارتش در کرمانشاه و تیپهای زمینی در زنجان و آذربایجان شرقی و همینطور پایگاه دوم تبریز، پایگاههای هوانیروز و از بین بردن توان هلیکوپتری رزمی ایران.
درست است که نه هلیکوپتر کبرا میتواند برای ارتش اسرائیل خطرناک باشد نه هواپیمای اف۵ و نه اسکادران میگ ۲۹ مستقر در تبریز. اما همه این أدوات برای مقابله با گروههای مسلحی که از غرب یا شمال غربی ایران میتوانند به سمت ما سرازیر شوند بسیار حیاتی است. همینطور دست گذاشتن امارات روی جزایر سهگانه که بسیار مهم و استراتژیک هستند و به لحاظ حقوقی و تاریخی متعلق به ایران!
اگر حاکمیت جمهوری اسلامی نتواند سروسامانی به نیروهای زمینی خود دهد، نیروهای مسلح قومی قطعا فعال خواهند شد. قطع ارتباط کریدور زنگزور در شمال ایران و استفاده ترکیه و باکو از این خلاء قدرت و قطع مرزی ایران با ارمنستان نیز به معنی تنگ شدن حوزه ژئوپلتیک ایران است که ضربه بزرگی به ایران میزند، چه حالا و چه بعد از رفتن جمهوری اسلامی که حکومتی ضدملی است.